azlyrics.biz
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

dj raminem - zabaane bahayem va toyoor lyrics

Loading...

زبان بهايم و طيور

شعر از : مولوي

گفت موسي را يكي مرد جوان

كه بياموزم زبان جانوران

تا بود كز بانگ حيوانات و دد

عبرتي حاصل كنم در دين خود

چون زبانهاي بني آدم همه

در پي آب است و نان و دمدمه

بلكه حيوانات را دردي دگر

باشد از تدبير هنگام گذر

گفت موسي : رو گذر كن زين هوس

كاين خطر دارد بسي در پيش و پس

عبرت و بيداري از يزدان طلب
نز كتاب و از مقال و حرف و لب

گرمتر شد مرد از آن منعش كه كرد

گرمتر گردد همي از منع مرد

گفت اي موسي چو نور تو بتافت

هر چه چيزي بود چيزي از تو يافت

مر مرا محروم كردن زين مراد

لايق لطفت نباشد اي جواد

اين زمان قائم مقام حق تويي

يأس باشد گر مرا مانع شوي

گفت موسي يا رب اين مرد سليم

سخره كرده ستش مگر ديو رجيم

گر بياموزم زيان كارش بود

ور نياموزم دلش بد مي شود
گفت اي موسي بياموزش كه ما

رد نكرديم از كرم هرگز دعا

گفت يا رب او پشيماني خورد

دست خايد جامه ها را بر درد

نيست قدرت هر كسي را سازوار

عجز بهتر مايه‌ي پرهيزگار

فقر از اين رو فخر آمد جاودان

كه به تقوي ماند دست نارسان

ز آن غنا و زآن غني مردود شد

كه ز قدرت صبرها بدرود شد

آدمي را عجز و فقر آمد امان

از بلاي نفس پر حرص و غمان

آن غم آمد ز آرزوهاي فضول
كه بدان خو كرده است آن صيد غول

آرزوي گل بود گلخواره را

گلشكر نگوارد آن بيچاره را



Random Lyrics

HOT LYRICS

Loading...