elham - shahre mordeha (شهر مرده ها) lyrics
[آلبوم رقص خاکستر / متن آهنگ «شهر مرده ها» از الهام]
[قسمت ۱]
من شهروند ناخلف شهر مرده هام
گز میکنم پیاده با پاپوش برده ها
تو کوچه باریکای مغز لاشه خوار
تنهام لابه لای سنگ و تیر و انفجار از ابتدای کار
بین آفتاب و شب کشیدن دیوار خاکستری
رو سنگ فرش کهنهی سیراب ابر سرد
نمونده بود خونی شست
بوی خوناب بلند شد از چند فرسخی پای من
که خط ممتدش راهروی باریک اتاق خوابم بود
و من مات و حیرون
خیس و خاک خورده
زیر آسمون شهر
بین چند هزار جون قربانی
میپوشم پیراهن از نگاه بقیه
من بادگرد دشتم و از دشت اومدم تا شب
در کمین شعر زخم خوردهی صبح
زیر پنجرهی کور آهنی میزنم سازی از
جنس باد و خاک
و ماه روی لاشههای بی کفن میرزه اشک
میبنده حجله
به روی نعش طایفهی برده داری
همه بتا شکستن و فرش شدن و واسه راه پیش رو
عوض شدن شرایط
[همخوان]
تابوتای خالی خاک میکنه
همه رویاهاشو چال میکنه و
شب رقص غمو آغاز میکنه
تو سرش فکر فرار میکنه
تابوتای خالی خاک میکنه
همه رویاهاشو چال میکنه و
شب رقص غمو آغاز میکنه
تو سرش فکر فرار میکنه
[قسمت ۲]
صحرا آماده ی روشن شدن بود
و شب از لجاجت دست کشید
به زردی نشست با تن آفتاب و
خورشید از عمق کهکشون سر کشید بیرون
مه گرفته خیابونو سراسر
ولی یه موج گرم تو خون پیاده روهاست
دوروبرم پُر از کوه غمناکی از چند گور
نشون میده زمین مال آدما نیست دیگه
از شب هنوز مونده بوی مردگی
من اسیر باد بودم یا جا مونده
از قافله ی مرگ تو اوج زندگی؟
باد میوزه و خاکستر فریادمونو میپاشه رو زمین
نمیتونم اجازه بدم که شب برگرده
پس آفتابو زنجیر کشیدم
خشکسالی شد و روی شیارهای تن لاشه ها
یه درخت انجیر کشیدم
ولی افسوس
که آفتاب عدالت بی دریغه
علف هرزم بلده راهشو وا کنه
پیروزی فردای تو میوه ی حقیقت امروز توئه
پس به ابدیت لبخند بزن
[همخوان]
تابوتای خالی خاک میکنه
همه رویاهاشو چال میکنه و
شب رقص غمو آغاز میکنه
تو سرش فکر فرار میکنه
تابوتای خالی خاک میکنه
همه رویاهاشو چال میکنه و
شب رقص غمو آغاز میکنه
تو سرش فکر فرار میکنه
Random Lyrics