
kourosh yaghmaei - kabous (the nightmare) lyrics
Loading...
خرد و خراب و خمیده تمثیل ویرانتری بود
مردی که در خوابهایش همواره یک باغ میسوخت
آنسوی کابوسهایش خورشید نیلوفری بود
وقتی که سنگ بزرگی بر قلب آینه میزد
میگفت خود را شکستم کان خود نه من دیگری بود!
میگفت با خود کجا رفت آن ذهن پالودهی پاک
ذهنی که از هرچه جز مهر بیگانه بود و بری بود
افسوس از آن طفل ساده که برگ برگ کتاباش
زیبا و رنگین و روشن تصویر خوشباوری بود
طفلی که تا دیوها را مثل سلیمان ببندد
تنهاترین آرزویش یک قصه انگشتری بود
افسوس از آن دل که بعد از پایان هر قصه
تا صبح مانند نارنجِ جادو آبستن صد پری بود
دردا که دیریست دیگر شور سحرخیزیاش نیست
Random Lyrics
- graverealm - breaching the seventh star lyrics
- superkitties - i love kittydale lyrics
- zener - ilumina lyrics
- gavn! - things we do lyrics
- pnmbre - problème lyrics
- caballero knight - criminal lyrics
- fugazi naz - famously ignorant lyrics
- slimey tay - royalty lyrics
- moral decay - to build an end lyrics
- rie - rođendan lyrics