azlyrics.biz
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

yas (irn) - baaq lyrics

Loading...

[متن آهنگ «باغ» از یاس]

[قسمت ۱: ۱۴۰۱]

منم و قدم‌های آهستم

کشیدی پرده‌ها رو به آتیش

اهمیتی نمی‌دم حتی دیگه به باقیش
چشم‌ها خیس، حسرت اونی که چرا نیست
قاب رو قاپیدی، صاف تابیدی به قاضی
تو نور بسوزیم یا با تاریکی بسازیم؟
البته معلوم نیست این بدیشه یا خوبیش
این چراغو که روشن کنی همه گندها رو می‌شه

روباه‌صفت قصه می‌شه خاطره

جریان ستم ناتمام به تن جای طناب
درک ناتوان از این حجم ناجوانمردی
حال فنا، قله زیر چال‌کن‌ها
اسیر چهارکلام حرف از دین ماجرا
بی‌صورت گیسو کند حدود بیست و قبر
پیچ و خمِ شیر و خط میون دیو و دد
می‌رسه یه صدای بیگانه تو نقاب

وحشت دیروز لعنتی بیداره تو صدام
بازمونده، بی آب و تاب و توان‌
داره تلوتلو می‌خوره دور فانوس‌ها تو خفا
قانون‌هامون بیات، عین کابوس‌هامون عیان

تا بوت‌ها رو زمینه تابوت‌ها رو هوان

تا بوت‌ها رو زمینه تابوت‌ها رو هوان
تا دست یافتن رو اسب تاختن

اما این دفعه پی چی می‌گردن‌؟

رسید به استخون کارد، یه نقطه شد غار

پی روزی ولو به قیمت یارسوزی
آدم لنگ مجبور اسیر چاپلوسی
که فقط وعده می‌شنید قد درازای زبون

این دردسرها بالاخره می‌شه تومور

صفحه شطرنج زندگی شد میز قمار
سینه اتاقم یه پناهندم، از زمان کندم
آرزوهامو تو گذشته‌ها رها کردم
بدون حتی نیم‌نگاه به پشت سر

با اتحاد مناسبتی به جای دائمی

چشام خیس، نمی‌دونی از دل صدپارم
اینم آهنگ نیست، به سکوتم لحن دادم
کسی نمی‌ده دیگه گله‌نامه‌ها رو جواب
با تو ما تو سراب، می‌خوره باتوم‌ها تو سرها
با صدای چکمه‌های

تا بوت‌ها رو زمینه تابوت‌ها رو هوان

[قسمت ۲: ۱۴۰۲]
مردم آبادی
سرها داغه از افیون آگاهی
ولی دریغ از یه نقطه مشترک بینمون
سر مفهوم آزادی

وردشون آیات
صلوات مِلکِشون آباد
جاده و پل بینشون آزاد

شاهد باش رو دیوارها رد گلوله

قنات خالی واسه‌ی دست‌های سدّ قُنوته
تو چنته جنونه،
دلم پر می‌کشه، تَنگِ غُروره

این خون تازه جوهر پیشگفتار قصه‌اس، تو فریب اداشو نخوری که داره هر دفعه عمدا پایین می‌بره ضریب خطاشو

به جای اینکه به سر سبز این ملت صبور تاج بزنه
از پاشون خار بکَنه

می‌کَنه پاشنه درت
انگار غرق لذت از ذوق آتیش و خاکستره
تو قاب یه زنه
که صداش به گوش من میاد
یکی‌ گفت بمون بجنگ قیام
یکی گفت بزور بکن بیا
اون بیرون صف جلو ارباب دولّا راست
آرمان سر همون دلاراست

تحریم و سرود نفرین
حالا ما عدد کدوم فکریم‌؟
اون فکری که نمی‌شناسیم؟

هزار برچسب و پرسش و گل پوچ
کدوم پرچم یا جنبش الگوتر
از اشک‌ زن و غرش پرشور ش
که خودسوز میلاد اون روزه
که جای گوله می‌باره گلبوسه
سنگین سر از این ننگین زهر
از جو حاکم و تمدید صبر
از حق ساکت و تبلیغ زرد
مغز فاسد تدوینگر
از حرف شاهد اصلی که مفت بر شد به منافع کثیف
اون صفحشو به خون ما تزیین کرد
تا دلش ترکید
زن جیغ زد
از میون جمعیت
همه چهار ستون‌ها لرزیدن
اما حتی انگیزه‌هامون غم‌انگیزن
تنش رو کوبید رو خاک سرد

دارم به کام مرگ‌ـ
می‌رم، نمونده دیگه نای ترک
:به مصلحت خود به دختر بی‌حجاب گفت
“مُهِم اینه دلت پاکه” “مُهِم حفظ خاکه”
“مُهِم به هم رسوندنِ نقاط اشتراکه”
:گفتن
“حس‌ها رو پختن”
“وعده‌ی دیار انسان خوشبخت”
باز میان حصار قدرت
ما شدیم پیاده نظام دشمن؟

اون خون که می‌کنه از رگ نشت
از فرزندیه که دیگه برنگشت
تکرار شد، تکراری نه
منو به حال خود بسپارینم
اسم‌ها می‌رن تو مسیر ریل میندازن
اشک‌ها برات سیل می‌سازن
این نسخه‌ها بی‌دوامن
بی دوا من‌ـ
سرفه‌هام بی‌‌امانن
که حتی در رفت زِوارِ ماسکم
شاید سرفه صدا رو باز کرد
لگدمال–نیمه‌جان زیر پاشون
به تقلا–به نجات می‌گه آشوب
می‌ره پا چوب، خون سرازیره پا جوب
سراسیمه واژگون، سرا بی‌نقاب شد
نما دینه
عناوین نمادینه
لاف روشنفکری برای چینه
پروا ز پرواز پرا چیده
اینا روحم رو عمیقأ خراش میده
بازی گرگ و میشه
لطفی که واسه قوم و خویشه
تو خالی، نمی‌تونی پر کنیش

دیگه فردام به درک
بذار لااقل حرفامو بزنم
خاکش رو خوردم، تعصب کشیدم
کجا باس تحصن بشینم؟
ها؟
من که بی‌پایانم
اینکه آیا می‌رسم آیا نه
واسم مهم نیست، من آزادم‌ـ
از جایی بخونم که وایستادم

قطره اشک‌هام بارون سوال
مقاومت اولین قانون ثبات
حسرت من نوشته‌ی رها
این خونه‌ست نه جبهه‌ی جهاد
تنفر دارم از تماشا دادن ملت و غم این چهره به جهان
تو چشمات بستست، وا کن، بنگر
به این پیکره‌ی بی در و پیکر
به این غفلت از صحبت ملت
اون دقت تو بردن و پیگرد

بار سنگین کمرا خمه
این آدم نیست، ابر آدمه
ایران شده همه جا مزه‌ی خبر
غافل از بطن لحظه‌ی خطر
وعده‌ی جهنم غل و زنجیر زد
تا دلش ترکید
زن جیغ زد
تشنه عین لوت
رشته مثل کوه
جاری مثل رود
سرپا مثل سرو
لَخته مثل مو
خشم معتبر
نامردها دستشون تبر
(نامردها دستشون تبر)
[قسمت ۳: ۱۴۰۳]
اینو با دل با دل بی‌قرارـ
نوشتم، واسم مهم نیست دیگه حاصلش چی دراد
می‌خوام محو شم تو افق لب ساحل بی‌کران
یاسر» خودم باشم و «سایر» دیگران»
چه خنده بر رویی؟
چه خم به ابرویی؟
پا بده ظالمی
یا بر عکس، نه به صرفه مظلوم
یه سری لودن سری شدن به لحن دستوری
یه سری کودن مثل کودن زیر درخت مصنوعی

زیر سقف گردون، از ترسم جرأت رو بدوش

من، یه رُخ جنگجو که روحش‌ کم جونه
همچون میله‌ی مذابی که خودش خم شد
عدل و داد به لحن چکش
به شرط سرکوب

رد کینه پی فتح جانشین
تو راه اتحاد واسه هم فت پا کشیدن
تلنگر برام از توهم درآم
که منفعل و فعال اینجا فقط تفأل‌گران

حرف مفت‌زن بهونه دست منکرش میده
واسش چقدر مهمه که این خاک تو آشوبه
اینا دلاشون در حد کمد آتوهاشونه
این ناتوها کارشون فقط بذر نفرت کاشتنه

تنها راز بقاشون مربوطه به دم و بازدمت
مهمتر از به دست آوردن نگه داشتنه
ابرها سوختن
نگاه به صحرا دوختم

اون که رویاهاشو گم کرد
تو بیراهه‌های ممتد
این جاده‌ها بی‌بازگشتن تا دم دیواره‌های غربت
باد خشک سرد

به باغ مشرفم
دست‌ها به جیب
تو این روند فرسایشی
که قراره فقط یک رونده در سایه‌شی
ما ابزارشیم
چقدر باغبون بد
چه ترسناک، نمی‌شه حرف عاشقونه زد
یه محوطه
که عجیب‌ترین کار ابراز محبته
به مجرد خشونت همه چی مرتبه
مجسمه تنها با همه قهر آغوش
بهانه کافیه تا یه قطره بارون شه
بذر تا خوشه
عزم تا کوشش

می‌باره تگرگ رو سرمون
جای تبر رو تن چوب

به حسرت دوختنمون
از عطش سوخت لبمون
یه مسافر مجبور مثل قفس تو چمدون

بهارمون تو خزان بی‌احساس موند
کلید زندان گم
رو پلک‌هام خون
دوباره قصه تکرار شد
بسیار خب
اصرار کن
گفتی سطحی بود، اغفال شد
تو دیگه عمق ما رو به خودمون بسپار
اگه الان رو سطح آب دنبال جلیقه نجاته
چون خونه‌ی امیدش اعماق گرداب موند
تنور فتنه داغ ما بین اتفاق
این چند تا بیت به عنوان پی‌نوشت باغ
دیره یا زود، این درکم از جو حاکمه
یه بهت زده جوابش یه لب ساکته
ابرها سوختن
نگاه به صحرا دوختم
نهال قدکشیده رو قطع کردن به خاطر شکفتن
اون که رویاهاشو گم کرد
تو بیراهه‌های ممتد
این جاده‌ها بی‌بازگشتن تا دم دیواره‌های غربت
[قسمت ۴: ۱۴۰۴]
ابرها می‌سوختن
تمام شب، پرنده‌های
شعله‌ور دارن از اون بالا می‌افتن
اگه به سوخت دادن بود
من و تو حتی دیگه نیست باکمون
زیر همین آسمون
وقتی هرکی به سویی می‌گریخت
تو
اونی که منتظرم ایستاده بود
منتظرم ایستاده
شب کور
یه بار هم این ور بوم
بذار زمین چمدون
کنارمی، همه دور
خونه منطقه ممنوع
خود منظره مفهوم
کل دفتر من سوخت
همه ناقل خبر منسوخ
اینا پاچیدمون
از پا چیدمون
تو تو بغلم باقی بمون
می‌تابی تو عمق شب تار
غنچه تو بهت غم باغ
گُر درونم از تن داغت
گوش و زبون من کر و لال
روح سبک‌تر از پر کاه
روی من و لب از لب یار
دو آتیشه عین قبلنا
قالیچه بین چمن‌ها
خالی شه قر کمرها
نه بازیچه سیل خبرها
چه تقلایی لا تقلا؟
جدول‌ها زیر جدل‌ها
با تبرهایی که از طلان
آشیونه کلاغ‌ها رو دکل‌هان
همه امیدمی
تو هوام دم تو می دمید
پی بهانه برای روییدنی
فدای لب بوسیدنیت
نوای قلب تو سینمی
تو قامت یک اسیر
سرم رو به دامنت بپذیر
نجابتت چه اصیل
لطافت یه نسیمی که می وزید
جاریه ریتم
بیا هم پیاله بادیه شیم
ببین از همین زاویه دید
میشه از الان تا ابد قافیه چید
تو این پیچ تند، گیج و گنگ
کسی چه می‌دونه که چی میشه حکم؟
می‌باریده خون از تاریخمون
تو تو بغل من باقی بمون
دیگه پل‌ها ریختن
امید واهی عذاب رو می‌کنه طولانی‌تر
این سکان لق، افتاده تو یه طوفان سخت
میذارم استخون لای زخم
محو تماشای مو‌های لختت
تو این حصار تنگ
بباره سنگ
هر طوری بشه کنارتم
یکی هست
هنوز دیوار تکیه‌ات
لای سنگ‌ها دلی هست
اما نمی‌ده بیگانه ملیت
صدا عربده از دور
نوک اسلحه دستور
رأی تبرئه محکوم
جاری از لبت هذیون

شدیم فقط تابوت‌کش خبر
اینا می‌خوان نابود بشه بشر
تو دیگه به روم آغوشت رو نبند
منو با بوسه‌هات بخواه
تو دلم محفوظه جایگات
بی تو کابوسه راه خواب
رو نوک نازک‌ شاخه‌ها
تو هجوم آفت
سرا بد تر از گلوله داغن
داده تکیه به ستون لاغر
تا بستن دکون آخر
جواب گندید تو لُپ داور
روان درگیر، دروغ‌‌ها باور
من که با این چپق چاقم
خیره به افق باغم
نه که عقب کشیدم
ولی نقشه رو از قبل کشیدن
بذار آروم بغلت بشینم
تا اینجا خون اومدم رسیدم
میون وضعیتی که از یتیم
تا ننه بابا دار هم اذیتیم
باقی راه تو عزیمتیم
قافیه‌ها جدیه، نه زینتی
وارث این خونه
داره جلو آینه می‌خونه
حادثه که خبری نداره
خبره که حادثه می‌کنه
چرخی که این چرخه رو می‌شناسه
داره دیگه آهسته می‌رونه
حالا یه ناکس بی بته

مملکت خود معرکست
دلم خونه چشمم پنجرست
جنگ منفعت و معرفت
گفتگوت خورد به کوه
جای چکش حفره موند
حالا اونا با پتکشون
دارن میان طرف جفتمون
اون تار موت
یعنی آخرین ریسمانمون
اگه به سوخت دادن بود
من و تو حتی دیگه نیست باکمون
تو منتظرم ایستاده بودی



Random Lyrics

HOT LYRICS

Loading...