kourosh yaghmaei – marde khakestari (the gran man) lyrics
Loading...
می آمد از برج ویران ، مردی که خاکستری بود
خرد و خراب و خمیره ، تمثیل ویران تری بود
تمثیل ویران تری بود ، تمثیل ویران تری بود
مردی که در خواب هایش ، همواره یک باغ می سوخت
آنسوی کابوس هایش ، خورشید نیلوفری بود
وقتی که سنگ بزرگی ، بر قلب آینه می زد
می گفت خود را شکستم ، کان خود نه من دیگری بود
می گفت با خود
کجا رفت آن ذهن پالوده ی پاک ،
ذهنی که از هرچه جز مهر بیگانه بود و بری بود
افسوس از آن طفل ساده که برگ برگ کتابش ، زیبا و رنگین و روشن ، تصویر خوش باوری بود
طفلی که تا دیرها را مثل سلیمان ببندد ، تنهاترین آرزویش یک قصّه انگشتری بود
افسوس از آن دل که بعد از پایان هر قصّه ، تا صبح مانند نارنجِ جادرود آبستن صد پری بود
دردا که دیری ست دگر ، شور سحرخیزی اش نیست
آن چشم هایی که هر صبح ، خورشید را مشتری بود
Random Lyrics
- litihimp – домофон (туса) [domofon (tusa)] lyrics
- templeton thompson – happy yee-halidays lyrics
- wren evans – đđđ lyrics
- sam charlesworth – a song that doesn’t rhyme lyrics
- slimighty – long live turn up lyrics
- 60 east – air dancing lyrics
- szahasnoctrl – ola goat lyrics
- onoleigh – tightrope lyrics
- 6lack – outside (cait’s version) lyrics
- iluvlightning – сто два (one hundred and two) lyrics